جدول جو
جدول جو

معنی شوریده سر - جستجوی لغت در جدول جو

شوریده سر
بی قرار، بی آرام، آشفته و پریشان
تصویری از شوریده سر
تصویر شوریده سر
فرهنگ فارسی عمید
شوریده سر
(دَ /دِ سَ)
بی قرار و بی ثبات و قلندر. (ناظم الاطباء). مختل العقل. (یادداشت مؤلف) ، مجذوب. عاشق. شیدا. آشفته. با سر سودائی:
آمد نه چنان که همنشستان
شوریده سر آنچنان که مستان.
نظامی.
شوریده سرم مدار چندین
زیر و زبرم مدار چندین.
نظامی.
چه خوش گفت شیدای شوریده سر
جوابی که باید نوشتن به زر.
سعدی.
بدو گفت دانای شوریده سر
جوابی که باید نوشتن به زر.
سعدی.
شاه شوریده سران خوان من بی سامان را
زانکه در کم خردی از همه عالم بیشم.
حافظ.
، خشمگین. آشفته. دیوانه وار:
ز روسی یکی شیر شوریده سر
به گردن درآورده روسی سپر.
نظامی.
شکاری یکی مرغ شوریده سر
ز خواب شب فتنه شوریده تر.
نظامی
لغت نامه دهخدا
شوریده سر
آشفته پریشان، بی قرار بی ثبات، قلندر
تصویری از شوریده سر
تصویر شوریده سر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شوریده کار
تصویر شوریده کار
آشفته کار، ویژگی کسی که کارهایش درهم و برهم و نامنظم باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شوره سر
تصویر شوره سر
در پزشکی پوسته های ریز که به واسطۀ قارچ های کچلی یا عارضۀ دیگر از پوست سر جدا می شود و در لا به لای موها جا می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
(دَ / دِ هَُ)
شوریده عقل. شوریده مغز. معتوه. دارای شوریدگی هوش یا اختلال حواس. (یادداشت مؤلف) :
برادرکش و بدتن و شاه کش
بداندیش و بدنام و شوریده هش.
فردوسی.
بداندیش گرگین شوریده هش
به یک سوی بیشه درآمد خمش.
فردوسی.
فژه گنده پیری است شوریده هش
بداندیش فرزند و هم شوی کش.
اسدی
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
دیوانه وار:
بدارند بر جای خویش استوار
خود از جای جنبید شوریده وار.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِدِ)
شیدا. عاشق. آشفته احوال:
چو از بیطاقتی شوریده دل شد
از آن گستاخ رویی ها خجل شد.
نظامی.
شوریده دلی چنین هوایی
تن درندهد به کدخدایی.
نظامی.
مگس پیش شوریده دل پر نزد
که او چون مگس دست بر سر نزد.
سعدی.
هرکه را کنج اختیار آمد تو دست از وی بشوی
کآنچنان شوریده دل پایش به گنجی در فروست.
سعدی.
شوریده دلانیم نه هشیار و نه مست
سرگشته و پای بسته و باده بدست.
اوحدی
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ خِ رَ)
مختلطالعقل: اختلط الرجل، تباه عقل و شوریده خرد گردید. (منتهی الارب). الاختلاط، شوریده خرد شدن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). ربک. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شوریده سری
تصویر شوریده سری
آشفتگی پریشانی، بیقراری بی ثباتی، قلندری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوریده کار
تصویر شوریده کار
آن که کارهایش در هم و برهم باشد آشفته کار
فرهنگ لغت هوشیار
پوسته هاس ریزی که بواسطه قارچهای کچلی یا عارضه دیگر از پوست سر جدا میشود و لابلای موها جا می گیرد
فرهنگ لغت هوشیار
جنون آمیز، شیدایی، مجنون وار
متضاد: عاقلانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
جایی که خاکش شور و نمکین است
فرهنگ گویش مازندرانی